حاشیهنگاری یک خبرنگار از دیدار رمضانی مسئولان با رهبر انقلاب
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۹۴۹۴۴
جمعی از مسئولان و کارگزاران نظام عصر روز سهشنبه ۱۵ فروردینماه مقارن با سیزدهمین روز از ماه مبارک رمضان طبق عادت هرساله در حسینیه امام خمینی (ره) با رهبر انقلاب دیدار کردند. آنچه در ادامه میخوانید حاشیهنگاری خانم زینبالسادات شاهصاحبی خبرنگار خبرگزاری صداوسیما از این دیدار رمضانی است:
یافتاح
دشت اول را، دیوار داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دایرهای که این جمله میانش جا خوش کرده، جزئیست از یک الگو که برای جهاد تبیین طراحی کردهاند. گمانم مهمترین جزءش.
میگوید: جهاد تبیین با دلهاست، بر دلها. این یعنی مجاهد باید با دلش بیاید، احساس تکلیف کافی نیست، انگیزه و دغدغه کافی نیست، دفتر و دستک و بودجه، حتی سواد و آگاهی هم.
مجاهد دلش باید بتپد، هم برای حرفی که قرار است بیان شود، هم برای مخاطبی که قرار است بشنود. جهاد دلهاست جهاد تبیین.
دیواری که دشتِ اول را روی سینهاش نوشتهاند، دیواریست حوالی خیابان فلسطین. خیابانی کم تردد. بهار به اینجا هم رسیده، رنگ درختهایش سبزِ نو، سبزِ تمیز است. دیوار تقریبا رو به روی یکی از ورودیهای حسینیه امام خمینیست. این سهشنبهایست از فروردین ۱۴۰۲، سیزدهمین روزِ روزهداری در رمضان کریم ۱۴۴۴. ساعت؛ کمی پس از سه بعدازظهر.
***
کمی پس از سه بعدازظهر وارد میشویم.
اینجا، مدخل فضای اصلی حسینیه است. حسینیه اگر کتاب بود، اینجا میشد درآمدش، مقدمهاش. پس طبیعیست که در صفحه بندی هم قالب مشترکی داشته باشند، ستونها و دیوارها همان سفیدِ ساده ساده ساده، و زمینه هم، طرحهای آشنایِ کرم - سرمهای؛ زیلوهای یزدی.
زیلوهای یزدیاش، اما انگار عمق دارند. نمیدانم اثرِ روزه است، یا آن چند سیسی از خونم که صبح به ضرورتی توی شیشه کردند و بردند برای آزمایش، یا کم خوابیِ دیشب، یا اصلا هیچ کدامش. ولی این دقیقهها که به انتظار میگذرد تا شرایط ورودمان به حسینیه فراهم شود، که طبق معمول نمیتوانم یک جا بنشینم و مدام دارم از این طرف به آن طرف قدم میزنم، سرم که پایین است طرح زیلوها پیش چشمم درهم میشود، انگار توی هم حل میشود. شبیه آن تصویرهای سهبعدی که دهه هفتاد پشت مجلهها چاپ میکردند؛ که باید زُل میزدیم تا یک شکلی، صورتی، چیزی از میانش مشهودمان شود. زیلوهای حسینیه از بس پا خوردهاند، آن طور شدهاند، عمق دارند انگار.
***
آن کتیبه معروف در صدر حسینیه، همان که چند وقتیست نوشتهاش، جزو اولین خبرهای خروجی از دیدارهای رهبریست، امروز میزبان این جمله است، این آیه: والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون.
این دیدار رمضانی- نوروزیِ رهبر است، با مسئولان کشور.
حالا که حدود ۴ عصر است و ما، در حسینیه اصلیایم، حدود ۱۰۰ نفر از مهمانها آمدهاند؛ و تک و توک دارد به جمع افزوده میشود. بیشتر، و تا آنجا که میشناسم، نمایندههای مجلس اند فعلا. برخی امام جمعههای شهرهای دیگر را هم دیدم، یکی شان مثلا حاج آقای موسوی، امام جمعه اهواز که بابت حضور میدانیاش در گیر و گرفتهای زندگی مردم خوزستان، چهره اش توی ذهنم مانده. چهارشانه و قد بلند است، صورتش آفتاب خورده، و مثل خیلی از اهالی جنوب راحت و خوش مشرب. این را از گرم گرفتنش با چند هملباس دیگر، در بدو ورود میفهمم.
جز اینها که میآیند و مینشینند، خبرنگارها و تصویربردارها و کادر حفاظت و تشریفات و ... هم هستند که این سو و آن سو میروند.
***
میان سکویی که صندلی آقا روی آن است و ردیف اول میهمانها، یک ملحفه سفید پهن شده. صفهای نشستن از پشت همان ملحفه آغاز میشود. دو طرف حسینیه و در بخش انتهایی هم صندلی گذاشتهاند برای آنها که به هر دلیلی عذر و حذر دارند از نشستن روی زمین؛ و اندازه گرفتم؛ او که در ردیف آخر صندلیها، انتهای حسینیه بنشیند، حدود ۵۰ قدم با صندلی آقا فاصله دارد.
کاغذ و قلم که نگرانش بودم، به همان وعده که دادند، در حسینیه هست. یک دسته کاغذ a۵ و یک بسته خودکار آبی کیان؛ و حالا که دارم مینویسم میبینم چه خوباند این کیانها. چه رواناند روی کاغذ. گمانم بود نو باشند و بدقلق، اما نیستند. نرماند و مشوقِ نوشتن.
کاغذ را از وسط تا میکنم و میگذارم روی سنگ دیوار که زیردستیام شود و بتوانم چیزی یادداشت کنم، ... و این سنگها چه خنکاند. کف دستهایم را میخوابانم روی دیوار، دستهایم حرارت دارد، کسی میگفت برای روزه است، طبع روزه گرم است. حالا ولی خنک شد، انگار آب خنکی از زیر پوست دستم جریان پیدا کرد توی جانم؛ و چسبید. سلام بر حسین.
***
ساعت که به ۴ و ربع نزدیک میشود، سرعت پر شدن صفها و صندلیها بیشتر میشود. حالا بیشتر گروهی میآیند، چند نفر، چند نفر. خوش و بشهای عیدانه هم برقرار است.
آنها که نشستهاند بیشترشان به قرآن مشغولاند. قرآنها را از قفسهای کنار ورودی آقایان برمیدارند. تصویر صفها به محفلهای جزء خوانی شبیه شده.
کسی میگفت: حدود هزار نفرند. عدد، کمی دور از ذهن است برایم، یک ردیف را میشمرم، ضرب در تعداد و صندلیهای پشت سر و طرفین حسینیه و ... نه. خیلی هم پرت نگفتهاند. حالا ۱۰۰- ۱۵۰ تا بالا و پایین شاید؛ و از این تعداد، حدود سی و چند نفر خانماند.
یکیشان خانم وحید دستجردی که زودتر از همه هم آمد. خانم مجتهدزاده، امینزاده و ... و خانم ابتکار هم مینشیند روی یکی از ۷-۸ تا صندلی که به خانمها اختصاص دارد. خانمها گرم احوالپرسی و دیده بوسیاند. از حال و احوال بچهها میپرسند و وسط همین حرفها چهار تا جمله از کار و فلان پروژه و کنفرانس کذا هم رد و بدل میشود؛ و حرفها دارد رد و بدل میشود که مسئولان قوای سه گانه با آقای لاریجانی (صادق شان) و سیدحسن خمینی وارد میشوند. ساعت ۴:۴۰ دقیقه است؛ و جلسه کم کم شکل رسمی میگیرد.
همین میشود که گعده کوتاه خانمها هم جمع میشود.
***
و آقا میآید؛ و با چشمهای پرلبخند، تفقدی ایستاده میکند به جمعیتِ برپا، و مینشیند.
قاری؛ حامد شاکرنژاد است که این شبها با «محفلِ» خوبِ شبکه سه، آشنای جمع بیشتری از مردم شده. انتخابش از مصحف، همان طور که انتظار میرفت؛ «شهر رمضان الذی انزل فیه القران...»
میان آیههای رمضان و صیام «و اذا سالک عبادی عنی» را گوش نواز میخواند. آیهای که آن «فانی قریب» اش را خیلی دوست دارم. گمانم خیلیها خیلی دوستش دارند؛ و میرسد به «یرید الله بکم الیسر» و این را دو سه باری تکرار میکند. تکرارش را هم دوست دارم. پر از رحمت است انگار. کوتاه، اما کافی و وافی. انگار ترجمه پیامک دوستت دارم است، محبت ناب، محبت زیاد.
***
آقای جنتی هم در همین فاصله میآید و روی صندلی، در انتهای صف آن ۵-۶ مسئول اصلی مینشیند. آنجا که مینشیند، قاب تماشای آقا برای برخی از خانمها بسته میشود. این پا و آن پا میشوند تا دوباره زاویه شان با سکو تنظیم و راه برای چشمهای شان باز شود.
***
رئیس جمهور پشت میکروفن ایستاد؛ و از همان جملههای اول آشکار شد که پیام نوروزی دریافت شده.
رئیس دولت از مهار تورم گفت. از باید و نبایدها و راهکارهایش.
میگفت عزم تحول داریم، اما موانعی هست، کار را سخت میکند. یکیاش مثلا کاهش اعتماد مردم نسبت به برخی اقدامهای اقتصادی دولت؛ و حرفهایی قریب به این مضمونها که؛ با این حال متوقف نیستیم، ناامید نشدیم، کار کردهایم، و نتیجههایی گرفتهایم؛ و شروع کرد به آمار و ارقام دادن از نمونههای رشد اقتصادی، رشد تولید و کنترل تورم.
عددهای درخوری داد، پشت هم از رشد در صنعت، سرمایه گذاری، نفت و گاز، تجهیزات تولید و ...
کاغذی هم نداشت، حافظه خوبی داشت ولی.
گزارش خوبی بود، در این اوضاع پرگلایه اقتصاد، نسیم خنکی بود انگار.
آقا هم بعدتر، در صحبتهای شان، بعد از آن که از اهمیت جلسه گفتند که ذهنیتها را یکی میکند، سوتفاهمها را، برطرف. بعد از آن که گفتند: نشانه وحدت فعالان سیاسی و اجتماعی است این جلسه. بعدش گفتند: «از آقای رئیسی تشکر میکنم، گزارش واقعا خوبی بود. این گزارشها لازم است نه فقط برای مردم، برای مسئولان هم.»
گفتند: «یکی از اشکالهای ما این است که بخشهای مختلف از کار هم خبر ندارند!»
و بعد با لبخند گریز زدند به صحبت گذشته خودشان که باری گفته بودند: «لازم است برای برخی مسئولان تور گردشگری بگذارید درباره پیشرفتهای نظامی و ...»
***
صحبتهای آقا با سفارشهای معنوی آغاز شد.
از ذکر و کثرت و تداومش، و اثر نیکویِ تداومش روی کار و عمل انسان گفتند؛ و این طور متصلش کردند به مشغله مخاطبانشان در جلسه: «دوام ذکر عمل را نیکو میکند. حالا عمل ما، کار ما چیست؟ خدمت به مردم. اگر ذکر مداوم باشد، فعل ما که خدمت به مردم است، حسن میشود.»
و از غررالحکم امیرالمومنین شاهد آوردند که: احق الناس بالاحسان، من احسن الله الیه و بسط بالقدرۀ یدیه.
آنها که مسئولاند، مدیرند، دستشان باز است، شایستهترند برای احسان کردن؛ و گفتند: مهمترین کار ما همین است، خدا ما را با همینها امتحان میکند.
و رفتند روی کلان مساله نظام؛ اقتصاد.
حرفهایشان به تعبیر من، شرح و بسطی دقیقتر و تخصصیتر از صحبتهای نوروزیشان در حرم امام رضا علیهالسلام بود.
باز درباره تورم و مهارش تذکر دادند؛ که باید همه دستگاهها آن را به عنوان اولویت سال بپذیرند؛ که این تورم چندساله روی نظام توزیع درآمدها اثر میگذارد و فقیر را فقیرتر و ثروتمند را، ثروتمندتر میکند؛ که خیلی از فسادهای فرهنگی و اجتماعی سرنخش به همین پولهای حرام میرسد و ...
و صحبت شان درباره بهکارگیریِ درست نیروی انسانی بود که گفتند: صاحبان فکر و ایدههای نو برای من نامه مینویسند و من هم نامهها را میخوانم.
باز مثل سخنرانی نوروزی شان، از ایجاد امنیت برای سرمایهگذار گفتند و اضافه کردند: «خارجیها نگاه میکنند به داخلیها، داخلیها ویترین نظاماند. اگر ببینند شما با داخلیها خوب رفتار میکنید، آنها هم میآیند برای سرمایهگذاری. در این حوزه تثبیت قوانین خیلی مهم است.»
آقا بر مشارکت مردم تاکید کردند و رفتند سوی دانش بنیانها، و دستور تهیه نقشهای را صادر کردند: نقشه دانش بنیان کردن اقتصاد ملی.
در توضیحش گفتند: در فضای دانش بنیانها هر کس در تخصصاش وارد شد و کاری را دست گرفت. این باید در همه فضای اقتصاد تعمیم داده شود. توانمندسازی اقشار ضعیف این گونه صورت میگیرد؛ که امکان کسب درآمد برای همه ایجاد شود. هر کس با هر مهارتی، توان کار دارد بتواند کار کند تا سفرهاش رنگین شود.
کمی بعد، از اژدهای هفت سر فساد گفتند و ضرورت نبرد با او؛ که اگر نشود مردم ناامید میشوند و فساد سرایت پیدا میکند و ... آخر این بخش هم باز از اصلاح ساختار بودجه گفتند؛ که چند بار است بر آن توصیه میکنند و هنوز بر زمین است.
پای سعدی علیهالرحمه با این مصرع که «چو دخلت نیست، خرج آهستهتر کن» به مجلس باز شد و آقا از ضرورت صرفه جویی گفتند. از مسئولان تا مردم. از ضرورت آموزش و یادگیریاش.
حمایت از مدیران خوب بخش دولتی و خصوصی، با ایجاد بازار برای محصولات شان. تقویت ریال و تضعیف دلار. حسابکشی از شرکتهای بزرگ دولتی بابت ایفای نقش معهودشان در اقتصاد کشور. اقتصاد دریاپایه، تحقق مسیر تجاری شمال به جنوب و احیای معدنها، سرفصلهایی از باقیِ سفارشهای اقتصادیشان بود.... و عاقبت رسیدند به چند نکته در حوزه بینالملل.
گفتند: تحول جهانی در جهت تضعیف دشمنان جمهوری اسلامیست و این اقتضای تحرک در سیاست خارجی ما است.
گفتند: آمریکا مدام دارد ضعیفتر میشود و از روسای جمهور دورههای مختلفش نام بردند و برای چندمین بار در صحبتهای اخیر، به رئیس جمهور فعلی آمریکا که رسیدند، نامش را هم نبردند، گفتند: این آقا هم که ...
و بعد از آن که گفتند اروپاییها دارند کتک جنگ اوکراین را میخورند، سراغ رژیم صهیونیستی رفتند و با خندهای گفتند: ما گفتیم ۲۰ و بیست و پنج سالگی شان را نمیبینند، خودشان عجله کردند!
و اینجا یک نفر شعار مرگ بر اسرائیل گفت، و باقی مسئولان تکرارش کردند.
در گریز کوتاهشان به مساله زنان، حجاب را حرام شرعی و حرام سیاسی دانستند؛ که این تعبیرشان را دست کم من نشنیده بودم پیش از این.
بعد این که گفتند: «خیلی از کسانی که کشف حجاب میکنند اگر بدانند پشت این کارها چه کسانی هستند، دیگر نمیکنند.»، گفتند: دشمن با برنامه و نقشه وارد شده، ما هم باید با نقشه و برنامه وارد شویم. این مساله قطعا حل خواهد شد؛ و این جمله را هم دوست داشتم. اطمینانش، دل را قرص میکرد انگار.
***
۵-۶ دقیقه مانده تا اذان مغرب. صحبتهای آقا تمام شده.
آقا آمدهاند پایین از روی سکو و نشستهاند روی سجادهشان، رو به جمعیت.
مقابل شان پنج – شش نفر از مسئولان اصلیاند. صحبتهایی درگرفته، چیزهایی میگویند و آقا میانش سوالی میکنند یا نکتهای میگویند.
صدای اذان، خاتمه این گفت و گوهاست.
آقا به نماز میایستند و همهمه که میخوابد، وقتی گوش تیز کردهام که صدای قرائتشان را نوش کنم، صدای ریز چند گنجشک هم توی حسینیه شنیده میشود. لابد جایی خانه کردهاند در ارتفاع ستونها.
تا جایی که یادم میآید آخرین باری که گوش تیز کرده بودم برای شنیدن صدای قرائت آقا، جایی حوالی چهارراه وصال بود، توی خیابان انقلاب.
آقا به نماز ایستاده بودند بر شش پیکر، یکیشان حاج قاسم، که جایش خالی بود امشب کنار سردار حاجی زاده، سردار سلامی. جایش انگار خالی مانده کنار همه ما، در همه روزهایی که از ۱۳ دی ۹۸ پشت سر گذاشتهایم.
***
بعد نماز، سفره افطار برپاست.
بالای سفره رهبر مینشیند، و اهل مجلس روزهشان را با چشماندازی از روی ماهش باز میکنند.
بیرون که میآییم، ماه شب چهارده رمضان ۱۴۴۴ از میان شاخ و برگ درختهای بلندِ جایی حوالی خیابان فلسطین، پیداست.
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: اخبار سیاسی جهاد تبیین خانم ها زیلو ها حرف ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۹۴۹۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از هند تا ایران؛ استقبال شاعران از غزل رهبر انقلاب
نشست ادبی «عصا بیفکن»؛ در استقبال جمعی از شاعران کشورهای ایران، افغانستان و هندوستان از غزل رهبر معظم انقلاب برگزار شد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست ادبی «عصا بیفکن»؛ در استقبال جمعی از شاعران و اهالی اندیشه کشورهای ایران، افغانستان و هندوستان از غزل رهبر معظم انقلاب با مطلع «عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز» با مدیریت علی رضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار شب گذشته، 7 اردیبهشتماه، برگزار شد.
سید مسعود علویتبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی، گفت: شعر و ادب پارسی به عنوان دومین زبان جهان اسلام و زبان کشورهای حوزه ایران فرهنگی به مثابه یک مؤلفه تأثیرگذار، نمایانگر بخش عظیمی از هویت ما ایرانیان و فرهنگ و تمدن ایرانیاسلامی ماست که در تمام جنبه های این فرهنگ و تمدن عظیم نقشی مؤثر و پررنگ دارد.
این شاعر به کارکرد اجتماعی و سیاسی شعر در جامعه ایران اشاره و اضافه کرد: همراهی و همنشینی شعر و ادب پارسی با جنبههای مختلف فرهنگ ایرانیان به گونهای است که وقتی عملیات پیچیده و بیسابقهای مانند عملیات نظامی «وعده صادق» بر ضد ائتلاف جهانی استکبار به رهبری امریکا و رژیم کودک کش صهیونیستی در شرف وقوع است، فضای جلسات تصمیمگیری نظامی ایرانیان معطر به بیت «تو راست معجزه در کف زساحران مهراس/ عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز» از نفسهای مبارک فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی ایران میشود.
به گفته وی؛ این آمیختگی و امتزاج نشان دهنده جایگاه ممتاز فرهنگ و تمدن ایران اسلامی در تمامی ابعاد هویتی خویش است.
در ادامه حجتالسلام و المسلمین سید سلمان عابدی، شاعر پارسیزبان و مترجم از علیپور هندوستان گفت: مردم جنوب هند، بالاخص مردم علی پور حضرت آیت الله العظمی خامنهای را نه تنها بسیار دوست می دارند؛ بلکه به ایشان به خاطر زندگی با روحیه، تلاش خستگیناپذیرشان برای عزت اسلام و مسلمین و اعتلای فرهنگ انقلاب بسیار عشق میورزند.
استقبال هنرمندان از غزل رهبر معظم انقلابوی تصربح کرد: هیچ مجلس مذهبی مانند مجالس عزای امام حسین(ع) و هیچ خطبه نماز جمعهای در علیپور نیست که در آن نام مبارک حضرت آیتالله خامنهای برده نشود.
در این برنامه که با بداههنویسی مسعود ربانی از خوشنویسان کشورمان همراه بود شاعرانی مانند علیرضا قزوه، امیر عاملی، رضا اسماعیلی، سید عبدالله حسینی، کمیل کاشانی، احمد رفیعی وردنجانی، محمد علی یوسفی، ابراهیم میر، محمود یوسفی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، فاطمه عارفنژاد، سیده کبری حسینی بلخی، اماللبنین بهرامی، زهره یوسفی، فاطمه ناظری، و صبا فیروزی حضور داشتند. برخی از اشعار ارائه شده در برنامه را میتوانید در ادامه بخوانید:
علیرضا قزوه
گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز
همیشه محو بلا باش از ابتلا مگریز
چو ماه چنگ بزن بر سیاه پرده شب
از این شب، این شب لبریز ماجرا مگریز
عصای معجزهات را بکوب بر سر سحر
ز ناخدا مهراس و ز بیخدا مگریز
چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن
چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز
به روز حادثه از صوفیان غازی شو
بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز
چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد
تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز
بیا و جوشن بیپشت بر تن خود پوش
ز خدعه های خوارج چو مرتضی مگریز
منافقان معاند تو را نظر نزنند
از این حضور گرامی به انزوا مگریز
نفیر گاو طلایی تو را نترساند
عذاب سامریان باش، از صدا مگریز
چراغ روشن امن یجیب را بفروز
اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز
عزیز هموطن من، عزیز هموطنم!
از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز
نه اژدهاست که کرم شب است اسرائیل
بر آر دستی و از این هزارپا مگریز
***
نغمه مستشار نظامی
در امتحان محبت، از ابتلا مگریز
غریبگی مکن ای دل از آشنا مگریز
درین طریقت از آیین اولیا مگریز
"دلا! ز معرکهی محنت و بلا مگریز!
چو گردباد، به هم پیچ و چون صبا مگریز!"
مترس از شب طوفان و از خزان مهراس
علیست یار تو از بدر و نهروان مهراس
ز آستین ید بیضا نما عیان، مهراس
"تو راست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!"
عصا فکندی و در دل نمانده صبر و قرار-
که جلوه گر شود اعجاز حیدر کرار
عنایتی کن و غم از دل جهان بردار
"تو موج غیرت و عزمی! ز بحر، بیم مدار!
حذر ز غرّش طوفان مکن! ز جا مگریز!"
شکوه طائر عرشی تو بالبسته مشو
مسافر سفر قاف باش و خسته مشو
ز ریسمان ولایت دمی گسسته مشو
"ز سستعهدی ایام، دلشکسته مشو!
نشانه باش چو پرچم! ز بادها مگریز!"
نشانه باش چو پرچم، در اهتزاز شکوه
سترگ و قله نشین همچو بیرقی بشکوه
مباد ثانیه ای بر دلت رسد اندوه
"چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه!
به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز!"
شب است و "وعده ی صادق" عجب شب قدری
که وعده داده شد از جانب گرانقدری
تو در میان خبرهای خوب، در صدری
"تو از تبار دلیران خیبر و بدری
چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا! مگریز!"
به نام نامی یزدان صلا بزن چو امیر
به نام آل نبی عشق می شود تکثیر
ولایت علوی گشته است عالمگیر
"به نوشخند منافق، ز ره، کناره مگیر!
به زهرخند معاند، به انزوا مگریز"
مصاف آتش و عشق است، همنوردی کن
"عماد" و "آرش" و "سجیل" شو نبردی کن
به راه خون شهیدان "شهاب"گردی کن*
"چو ره به قبلهی امن است، پایمردی کن!
خطا مکن! ز توهّم به ناکجا مگریز!"
دلا تو درّ خوشابی، درین صدف بنشین
امید، کشتی نوح است، لاتخف، بنشین
چنان کمان به مصاف عدو به کف بنشین
"چو تیر، راه هدف گیر و بر هدف بنشین!
ز کجروی به حذر باش و از خدا مگریز!"
دلا تو آینهای جلوهگاه رحمان باش
به بزم زندهدلان، روح باش و ریحان باش
چراغدار ره کاروان ایمان باش
"امین خلق و امانتگزار یزدان باش!
به صدق کوش و خطر کن! ز مدعا مگریز!"
***
فاطمه عارفنژاد
از ابتلا صف «قالوا بلی» چرا بگریزند؟
کجا سپاه «بلیگفته» از بلا بگریزند؟
به حرف بیخردان کی رها کنند هدف را؟
به اخم بیشرفان کی به انزوا بگریزند؟
عصا به دست برو سمت مار فتنه و جادو
که ساحران همه از بیم اژدها بگریزند
قسم به جاه سلیمانیات که لشکر موران
به محض دیدن تو سوی ناکجا بگریزند
به وقت غرش طوفان نوح، طعمهٔ موجند
اگرچه قوم ستمگر به کوهها بگریزند
بگو به دشمنِ بیچاره تا نیامده عباس
سوار اسب شده، بی سر و صدا بگریزند
که وقت معرکه و در دل چکاچک شمشیر
زمان نمیدهد آهنگ جنگ تا بگریزند
میآید از همهسو بانگ سرخ «أین تفرّون؟»
چطور میشود از انتقام ما بگریزند؟
***
سید مسعود علویتبار
با یاد غم روی تو از غم نگریزیم
از معرکه محنت عالم نگریزیم
ما سوختگان دل به ره داغ تو دادیم
در راه تو از عالم و آدم نگریزیم
با داغ تو عهدی است که تا لحظه ی بهبود
از سوزش بیوقفه مرهم نگریزیم
گفتند دگر طاقت ما از همه طاق است
در قید وفاییم ز همدم نگریزیم
غمخانه دل دم به دم از عشق تو خون است
تا حشر دمادم ز تو یکدم نگریزیم
دانیم که هر تفرقه کار دگران است
در نقطه وحدت دگر از هم نگریزبم
از شش جهت ار بر سر ما تیغ ببارد
در صحنه بمانیم و چو رستم نگریزیم
***
سید سلمان عابدی(علی پور، جنوب هند)
دل تاب ندارد به خدا قصد ریا نیست
ای خامنهای جز تو کسی رهبر ما نیست
تو مرجع تقلید و نماینده دینی
ای رهبر احرار کسی مثل شما نیست
امروز فقط خامنه ای عزت ما هست
کز هیبت او لرزه براندام جهانی ست
***
کمیل کاشانی
تو اهل صحبت عشقی از آشنا مگریز
بسان آینه از صیقل و جلا مگریز
طبیب، نسخه صبر و امید پیچیده است
شفای توست همین دارو از دوا مگریز
بگیر در کف خود ذوالفقار غیرت و عزم
ز زخم تیغ حوادث چو مرتضی مگریز
اگر بلی به «الست بربکم» گفتی
بلا برای ولا هست از بلا مگریز
بقا اگر طلبی در فناء فی الله است
صفای باطن اگر خواهی از وفا مگریز
هزار بار اگر رفتهای دوباره بیا
از آستان کریمانه خدا مگریز
بر آستانه تسلیم سر فرود آور
قدر نوشته شده بر تو از قضا مگریز
مسیر پر خطر و ساحل است ناپیدا
خداست چونکه در این ورطه ناخدا مگریز
***
محمد مهدی عبداللهی
همیشه اهل ولا باش، از بلا مگریز
بنوش جام بلا را از ابتلا مگریز
شهید باش و شهیدانه در دل میدان
به روز واقعه سرخ از قضا مگریز
عصاى معجزه بردار و در میانه ى نیل
بپیچ در دل طوفان از اژدها مگریز
چقدر علقمه امروز در مقابل توست؟!
علم به دوش بگیر و به انزوا مگریز
صدای العطش کودکان غزه کنون
به گوش میرسد ای دوست، از صدا مگریز
به هوش باش امان نامه را امان ندهی
میان معرکه از بیم فتنه ها مگریز
بخوان که لشکر شیطان سقوط خواهد کرد
مبند دل به شیاطین به ناکجا مگریز
قسم به وعده ی صادق که قدس آزاد است
بیا و یکدم در اثبات مدعا مگریز
نماز در وسط صحن قدس شیرین است
در اقتداى شهیدان بزن صلا مگریز
ظفر از آنِ خداوند حىّ سبحان است
ز کدخدا مهراس از خدا خدا مگریز
چه خوب گفت امینِ قُلوبِ مَنْ والاه
"به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز"
یقین که خَیرُالعمل با ولایت عشق است
از آستانه اولاد مرتضى مگریز
فرار کن به سوی کشتی نجات حسین
به روز حادثه از سمت کربلا مگریز
به پرچمى که بر آن حک شده ست نصرُالله
سوار مى رسد از راه، بى هوا مگریز
***
جواد اسلامی
بگو مرا است خدا و از این و آن مهراس
اگر جهان به تو پیچید، از جهان مهراس
اراده کن"مَعِیَ رَبیَّ سَیَهدین" را
بزن به بادیه و لاتخف بخوان،مهراس
"عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
تُراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس"
ز سست عهدی اصحاب زور و زر مشکن
که سامری است فراوان در این میان، مهراس
اسیر رخوت قوم "بنیبهانه" مشو
قدم به راه گذار و از امتحان مهراس
رجز بخوان و به حکم علی قدم بردار
به بدر و خیبر و صفین و نهروان مهراس
جهان به نام تو سوگند میخورد، برخیز
چنانکه رستم و آرش، بکش کمان، مهراس
***
ابراهیم میر
ای هرم عطش بر دل دریای سراب
قلاب ِ سوال ِ بر لب ِ نیل جواب
دریا به تلاطم و جهانی در خواب
موسی تو عصای خود بیانداز به آب
***
عمادالدین ربانی
حماسهساز شو و سوی انزوا مگریز
تو پهلوان نبردی بزن صلا مگریز
خداست پشت و پناه تو از کسی مهراس
چه پشتگرمی خوبی است از خدا مگریز
برو به جای زره جوشن کبیر بیار
بخوان به اسم خدا را و از دعا مگریز
نترس باش اگر مقتداست شیر خدا
میان معرکه از ترس گرگها مگریز
میار گردن کج در مصاف با کجرو
بایست پای حقیقت به ناکجا مگریز
چقدر حال فلسطین شبیه کرب و بلاست
حسین (ع) یکه و تنهاست از بلا مگریز
***
احمد رفیعی وردنجانی
لبخندهای دلنشینش آسمانی است
در هر نگاهش آسمانی مهربانی است
پیداست راه عشق از هر رهنمودش
هر واژه گفتار نابش یک نشانی است
حال حصیر زیر پای او گواه است
مثل علی(ع) دل کنده از دنیای فانی است
در انتظار مهدی صاحب زمان است
همواره عطر گریه هایش جمکرانی است
با نور، برخوردِ حقیقت ناشناسان
یک روز باخاکستر و روزی زبانی است
ابلیس یک عمر است در نابودی نور
با این جماعت سخت در حال تبانی است
ناکام می ماند ولی در نقشه هایش
وقتی که دست دوست در یاری رسانی است
لب تر کند وقتی امام عشقبازان
کار تمام عاشقانش جانفشانی است
با هرچه دشمن خوست از عشقش شود کم
دلهای ما یک لحظه هم از او جدا نیست
***
سیده کبری حسینی بلخی(افغانستان)
امت ما را چه بیم از فتنه و شور شر است
نوح ما را در دل طوفان هستی رهبر است
آسمان و ماه را دور سرش پیچیده است
چفیهاش بر گردن ما خط و راه و مسطر است
در کلامش حکمت سقراط و لقمان، گشته جمع
آنچه بارد از لبش انگار در و گوهر است
رویش سبزینه و فرمان باران برلبش
گوش شیطان ازصدای رعد وار او کر است
از شجاعتهای او در جیش دشمن گفتوگوست
مدح یاران در حدیث دیگران شیرنتر است
غرق در نور است روی مثل ماه کاملش
مصطفی زادی که از نسل بتول و حیدر است
بی محابا میزند بر قلب کفار زمان
خصم میِداند چه نسبت بین او با صفدراست
***
سارا عبداللهی فر
در مسیر عشق بالیدن گرفت
با هزاران شوق تابیدن گرفت
این دل و جانم پی فرمان او
بی بهانه چون سراییدن گرفت
هر زمان با شور و پرواز و سما
لابهلای واژه چرخیدن گرفت
در خروشی بی امان از جمله ها
با پیام رهبرم سامان گرفت
شد ردیف بیت های بی شمار
شعر شد این بغض باریدن گرفت
انتهای پیام/